یادم هست !
آن روز خورشید میل رفتن نداشت و بهار پر بود از شوق بوسیدن گل
در دور دست شقایقی گلبرگهایش را به دست باد می سپرد
تکه قلبی در مشت پای در راه نهادم ،
ناگهان باد وزید
گرمی آغوشی ، موج یک دیدار ، نرمی یک بوسه شاید در وجودم پیچید
و من آن آینه دیدم
که تو آن معجزه ی سبز زمینی که رسولان عشق بشارت دادند
گم شدم گویی
در پیچش باد ، در بهشتی دور
مشتم را گشودم
خالی بود ...
قرار بهاری بلاگ اسکای یادتون نره ... !!!
۵شنبه همین هفته ...
منتظر دیدارتون هستیم (:
http://1st-gharar.blogsky.com
سلام
زیبا بود موفق باشید