دلتنگی ها

عاشقانه

دلتنگی ها

عاشقانه

خانه ی عشقم ویران شد

آرزوهایم را باد برد

کسی به فریادم برسد ...

نظرات 3 + ارسال نظر
غریبه ی آشنا چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:27 ق.ظ

تمام حجم لحظه هایم پر از چشم های نا مهربان شده

کسی مرا به مهمانی ستاره ها دعوت نمی کند

آسمان هم دیگر قرار داد دوستیمان را تمدید نمی کند

زندگیم خالی تر از همیشه است

هیچ دستی احساسم را نوازش نمی کند

نمی دانم چه کسی در یک شب تاریک آمده

و زندگیم را با قلم موی تاریکی رنگ کرده

روزبه پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:09 ق.ظ http://www.arinoos.blogsky.com

سلام پری جون
خوبی خواهری
شرمنده به خدا
خیلی درگیر بودم این چند روز
این جور کوتاه و غمگین نوشتن نشونه ی زیاد خوبی نیست ها.
اتفاقی که نیفتاده؟
بی خیالش.منو بگو که باید تا یه ماه دیگه از تهران و مامان بابام جدا شم!باید برم یه شهر دیگه که خیر سرم پس فردا مهندس شم مثلا!
سرتو درد نمیارم
شاد باشی رفیق...

پاسخ پنج‌شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ق.ظ

سلام غریبه
بگو کی هستی که زندگیت همرنگ دل منه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد