از چهارشنبه ی مرگ پروانه ی احساسم ، یک چهارشنبه گذشت .
تو با عشق به فرشته ی نوبهاره ات و من با یاد عشق جاودانه ام سپری کردیم این چهارشنبه را نیز .
می گذرند ، روزها، سالها، چهارشنبه ها ، 15 ها و حتی 13 ها ...
برای تو بی هیچ تفاوتی و برای من پر از انتظار
می گذرند آری ، اما من نمی گذرم از خاطره ی آن عشق دور، از سبزای رنگ چشمانت که چله نشین سیاهی چشمانم کرد مرا ...
سلام خوب بود به من هم سر بزن دوست داشتی بیا تبادل لینک کنیم منتظر خبرت هستم _دوستدار شما ازمشهد.www.yaram.blogsky.com
سلام
وبلاگ خوبی داری
جالبه برات آرزوی موفقیت می کنم خوشحال می شم به منم سر بزنی اگه مایل به تبادل لینک هستی خبرم کن
سلام...
آپ زیبایی بود...
دوست عزیز آپم و منتظر حضور سبزتون...[گل]
به عشق ، نور امیدی درین سیاهی کور
به دل ، که با همه ناکامی و ملال و شکست
هزار آرزوی نا شکفته در او هست
به این سفر که کجا می روم؟ چه خواهم شد؟
به آسمان، به پرنده، درخت، دریا، کوه
به گرم پوئی باد
به سردی مهری ماه
که بی خیال تر از آفتاب می گذرد
خانومی نمی خوای جواب مارو بدی
منتظرم
یه خواهش میشه ادرس ایمیلتو برام بذاری...........
سلام غریبه
اگه حرفی هست چرا همینجا نمی زنی ؟ حالا که اصرار داری این هم از ایملم :
p.salami@yahoo.com
نگو اینجوری ...
مورمورم میشه دختر !
با خودت چرا اینجوری میکنی ؟؟؟؟؟
هوممممممممم !
باید آروم آروم سعی کنی که دیگه راجع بهش ننویسی. چون هیچ فایده ایی نداره عزیز دلم . باید زندگی رو جور دیگه ایی شروع کنی.
کاش می شد نازلی عزیز
کاش می شد زندگی رو دوباره شروع کرد ...
سلام آسمونی
نکن. اینطور نکن.
هر روز که از خواب بیدار میشی، یه زندگی جدید رو شروع می کنی. توی این زندگی جدید، یکی رو دوست داری و یکی رو دیگه دوست نداری...
امتحانش کن.
اگه واقعا مطمئنی که کلبه عشقت ویرون شده و درست بشو نیست، خودتو لای در قرار نده. نذار له بشی. چون له شدن تو بجز درد هیچ چیزی رو برات باقی نمیذاره.
نکن اینطوری. دلم می گیره. دردم میاد.