روز زن
یعنی به تعداد همه روزهای گذشته صبوری
یعنی به تعداد همه روزهای آینده دلواپسی
رو زن بر تمامی زنان ایران زمین گرامی باد.
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
ازبس حضور ناب تو پر رنگ میشود
دنبال خویش هستم وپیدا نمی کنم
"من بودنم" با تو هماهنگ می شود
شاید ترا برای دلم افریده اند
دل تنگ غیر, به نیرنگ می شود؟
مرغ دلم که نغمه شیوا بلد نبود
با لحن دلفریبت ,شباهنگ میشود
بامن بمان که بی تو نفس گیر می شوم
بی تو دلم برای خودم تنگ می شود
یک باغ نسترن زتو ترسیم می کنم
آری! ز تو ,وجود من ارژنگ می شود
شاه منی زکشورجانم -مرو- مرو
تیمور وار پای دلم لنگ می شود
یک شهر بی تو درنظرم حبس گشته است
مغلوب عشق تو یله, درجنگ میشود
زان تابناک آتش پنهان بمن بتاب
شریان من پراز می گلرنگ میشود
ازمن مگیر خودرا که گمنام می شوم
بی تو تمام حیثیتم ننگ میشود
بی تو دلم برای خودم تنگ می شود
محمد علی بهمنی
این رو ۱۵ فروردین نوشتم اما ... فکر کردم لازم نیست که تو وبلاگم نمایش بدم . مثل خیلی از پست های دیگه ام که تو لیست یادداشت های چرکنویس سالهاست دارن خاک می خورن . چون فقط مال من بودن و مال اون.
به یاد روز آشنایی ...
به یاد یک قرار عاشقانه که هرگز به دیدار نیانجامید ...
یادت هست امروز را ؟
روز اولین نگاه ... سرآغاز عشقی که گمان می رفت جاودانه باشد ...
پای در خیابان بی انتهای رویاها می گذارم .
دیوار ها بوی بهار می دهند
اما بوی آشنای پیراهنت ...نه
گیج مستی عطر اقاقی
ساعت از ۸ هم می گذرد
نمی دانم چرا ... جای گریه ... اینبار می خندم!!!
چهارشنبهسوری
نام جشنی است که تغییر یافته مراسم باستانی پنج روز آخر سال به نام پنجه دزدیده یا اندرگاه است. این جشن برگرفته از آیین زرتشتی است که ایرانیان از ۱۷۰۰ سال پیش از میلاد تاکنون در پنج روز آخر هر سال، آن را با برافروختن آتش و جشن و شادی در کنار آن برگزار میکنند.
در گاهشماری زرتشتی یک سال شامل ۳۶۵ روز یا ۱۲ ماه است که هر کدام دقیقاً ۳۰ روز بوده و ۵ روز انتهایی سال جدا از ماهها بهحساب میآمده و «پنجه» نامیدهمیشود که البته در هر ۴ سال یک بار ۶ روز میشود. در این گاهشمار روزی به عنوان چهارشنبه و به طورکلی ۷ روز هفته وجود ندارد بلکه ۳۰ روز ماه و ۵ روز انتهای سال هرکدام با نام خاصی نامگذاری میشود. ایرانیان قبل حمله تازیان این ۵ روز آخر سال را با روشن کردن آتش جشن میگرفتند و بر این اعتقاد بودند که در این ۵ روز ارواح درگذشتگان به زمین سفر میکنند و با همراه خانوادههایشان و برای آنها برکت، دوستی و پاکی در سال آینده طلب خواهندکرد ولی بعد از حمله تازیان به دلیل مخالفتهای آن روزگار در برپایی این مراسم ایرانیان روز چهارشنبه را که نزد اعراب نحس بوده را انتخاب کردند و آتش افروزی در این روز را با نحسی آن روز توجیه کردند.
در شاهنامه فردوسی اشارههایی درباره بزم چهارشنبهای در نزدیکی نوروز وجود دارد که نشان دهنده کهن بودن این جشن است. مراسم سنتی مربوط به این جشن ملی، از دیرباز در فرهنگ سنتی مردمان ایران زنده نگاه داشته شدهاست.
واژه «چهارشنبهسوری» از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفتهاست و سوری که به معنی سرخ است ساخته شدهاست. آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته میشود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن میکنند و از آن میپرند آغاز میشود و در زمان پریدن میخوانند: «زردی من از تو، سرخی تو از من» در واقع این جمله نشانگر یک تطهیر و پاکسازی مذهبی است که واژه «سوری» به معنی «سرخ» به آن اشاره دارد. به بیان دیگر شما خواهان آن هستید که آتش تمام رنگ پریدیگی و زردی، بیماری و مشکلات شما را بگیرد و بجای آن سرخی و گرمی و نیرو به شما بدهد. چهارشنبهسوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان، ارمنیها، ترکها، کردها و زرتشتیها رواج دارد. در حقیقت این جشن و نقش بارز آتش در آن به علت احترام گذاشتن به دین زرتشتی است.
البته مراسمی که امروزه برپا میشود به طوری کلی متفاوت با آن روزگار است چون از نظر زرتشتیان آتش نماد مقدسی است و پریدن از روی آن به نوعی بیاحترامی به آن نماد تلقی میشود.جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است.
پیشینه
تصویری از یکی از دیوار نگارههای چهلستون، متعلق به دوران صفویه که جشن و پایکوبی ایرانیان را در شب چهارشنبهسوری به تصویر کشیدهاست.
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران مرسوم بودهاست که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفتهاست که طلایهدار نوروز است.
جشن سوری در ایران قدیم در یکی از ۵ روز آخر اسفندماه بر پا میگشت، چرا که ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند و ماه را به هفتهها تقسیم نمیکردند؛ بلکه قبل از ورود اسلام به ایران هر سال ۱۲ ماه، و هر ماه ۳۰ روز بود که هر کدام از این ۳۰ روز نام مشخصی داشتهاست که بهنام یکی از فرشتگان خوانده میشد. چون هرمزد روز، بهمن روز، اردی بهشت روز و غیره که پس از ورود اسلام به ایران تقسیمات هفته نیز به آن افزوده شد.
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پایکوبی با نام سور مرسوم بودهاست و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده میشد و از روزهای شوم و نحس بشمار میرفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند. بدین ترتیب ایرانیان آخرین جشن آتش خود را به آخرین چهارشنبه سال انداختند و در آن به شادمانی و پایکوبی پرداختند تا هم چشن ملی خود را حفظ کنند و هم بهانه بدست دیگران ندهند و بدین ترتیب چشن سوری از حادثه روزگار مصون ماند و برای ایرانیان تا به امروز باقی ماند.
برخی آیینهای سوری
سال نو - کوزه نو
ایرانیان در شب چهارشنبه سوری کوزههای سفالی کهنه را بالای بام خانه برده، بهزیر افکنده و آنها را میشکستند و کوزهٔ نویی را جایگزین میساختند. که این رسم اکنون نیز در برخی از مناطق ایران معمول است و بر این باورند که در طول سال بلاها و قضاهای بد در کوزه متراکم میگردد که با شکستن کوزه، آن بلاها دور خواهد شد.
آجیل مشگلگشای، چهارشنبه سوری
در گذشته پس ار پایان آتشافروزی، اهل خانه و خویشاوندان گرد هم میآمدند و آخرین دانههای نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندق، بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از ذخیره زمستان باقی مانده بود، روی آتش مقدس بو داده و با نمک تبرک میکردند و میخوردند. آنان بر این باور بودند که هر کس از این معجون بخورد، نسبت به افراد دیگر مهربانتر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد. امروزه اصطلاح نمکگیرشدن و نان و نمک کسی را خوردن و در حق وی خیانت نورزیدن، از همین باور سرچشمه گرفتهاست.
قاشقزنی
در این رسم دختران و پسران جوان، چادری بر سر و روی خود میکشند تا شناخته نشوند و به در خانهٔ دوستان و همسایگان خود میروند. صاحبخانه از صدای قاشقهایی که به کاسهها میخورد به در خانه آمده و به کاسههای آنان آجیل چهارشنبهسوری، شیرینی، شکلات، نقل و پول میریزد. دختران نیز امیدوارند زودتر به خانه بخت بروند.
شال انداختن
شالاندازی از دیگر مراسم شب سوری است که تاکنون اعتبار خود را در شهرها و روستاهای همدان و زنجان حفظ کردهاست. پس از خاموشی آتش و کوزهشکستن و فالگوشی و گرهگشایی و قاشقزنی جوانان نوبت به شالاندازی میرسد. جوانان چندین دستمال حریر و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن طنابی رنگین به بلندی سه متر میساختند. آنگاه از راه پلکان خانهها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش وارد منزل میکنند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگرفتند، آنگاه با چند سرفه بلند صاحبخانه را متوجه ورودشان میسازند. صاحبخانه که منتظر آویختن چنین شالهایی هستند، به محض مشاهده طناب رنگین، آنچه قبلاً آماده کرده، در گوشه شال میریزند و گرهای بر آن زده، با یک تکان ملایم، صاحب شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آمادهاست. آنگاه شالانداز شال را بالا میکشد. آنچه در شال است هم هدیه چهارشنبه سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه نعمت است، اگر شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه کسرت اولاد در آینده و گردو نشان طول عمر، بادام و فندق نشانه استقامت و بردباری در برابر دشواریها، کشمش نشانه پرآبی و پربارانی سال نو و اگر سکه نقره باشد نشانه سپیدبختی است.
سلام دوستای گلم
روز ولنتاین رو به شما تبریک می گم ... براتون عشق های پاک آرزو می کنم ....
شب یلدا مبارک
خاطرت آید که آن شب از جنگلها گذشتیم
بر تن سبز درختان یادگاری می نوشتیم
با من اندوه جدائی نمیدانی چه ها کرد
نفرین به دست سرنوشت تو را از من جدا کرد
بی تو برروی لبانم بوسه پژمرده گشته
بی تو از این زندگانی قلبم آزرده گشته
بی تو ای دنیای شادی دلم دریای درد است
چون کبوترهای غمگین نگاهم مات و سرد است
ای دلت دریاچه نور گر دلم را شکستی
خاطراتم را بیاد ار هر جا بی من نشستی
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم...
با سپاس از یک دوست...
وقتی برای اولین بار این ترانه رو شنیدم ؛ چشام بارونی شد. پر شدم از یه حس آشنا ... کلمه کلمه ی اون در عین سادگی لبریز از احساس یه عاشقه .
من فقط عاشق اینم حرف قلبت و بدونم الکی بگم جداشیم تو بگی که نمی تونم
من فقط عاشق اینم بگی از همه بیزاری دو سه روز پیدام نشه تا ببینم چه حالی داری
من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم انقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم
عاشق اون لحظه ام که پشت پنجره بشینم حواست به من نباشه دزدکی تو رو ببینم
ببینم که وقتی هستم مهربونی یا همیشه ببینم کدوم ترانه م رو لبات زمزمه می شه *
من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم انقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم
من فقط عاشق اینم روزایی که با تو تنهام کار و بار زندگی مو بذارم برای فردام
من فقط عاشق اینم وقتی از همه کلافه م بشینم یه گوشه ی دنج موهای تو رو ببافم
من فقط عاشق اینم عمری از خدا بگیرم
انقدر زنده بمونم تا به جای تو بمیرم
خواننده و آهنگساز : سیاوش قمیشی
تنظیم : KC Bondarترانه سرا : افشین مقدم