خواب دیدم شاید
لحظه ی دیدار تو را
نور می تابید
عشق می خندید
لب من روی لبت می رقصید
دست من دست تو را می نوشید
پیچک باغ حسودی کرد به ما
شاخه را تنگ در آغوش کشید
فاصله مرد در آن لحظه ی هم آغوشی ما
اشک لرزید و فرو افتاد
و من اندوه نگاهم
همه از آن بود
که تو خواهی رفت
که چه دیر آمده ای
لب من شاخه ای از
بوسه ی لبهایت چید
عشق آتش شد
همه تن را در داغی خود پیچید
و من آن لحظه
همان لحظه
دلم خواست بمیرم
تا دگر بار نبینم که چه دورم از تو
من همان لحظه دلم خواست بمانم
افسوس که شب شد
و من از خواب پریدم
Ghorboone eshgham beram ba in hame honaresh ...
Behtarin arezoom khoobihast baraye to ...
Faghat mitoonam begam I LOVE U ... Divoonatam ... Asheghetam
فوق العاده بود، البت از نظر من
لبهایت را روی لبانم حس کردم ..
دوباره شکفتم ///
ولی چه زود احساس پژمردن به قلبم فرو ریخت ...
درست همان زمانی که از خواب بیدار شدی ...
من پژمردم ...
که چرا می روی ... که چرا منو با خودت نمی بری ؟!!! ها ؟!!
سلام
خوبی؟
یکی دیگه از بچه های آرینوسم و طبق عادت آرینوسی ها آپ که می کنیم همدیگر رو دعوت می کنیم.
۱. من آپم
۲ . شعر قشنگی بود
۳. فقط یه خرده مثبت ۱۸ بود
۴. از آشنایی با شما خوشحال شدم
۵.موفق باشید.
۶.دیگه ندارم
سلام
خیلی زیبا بود ولی "در آن لحظه خدا نکنه بمیری"!!
موفق باشی
سلام به دوست عزیز
امروز آپم
وقت کردی حتما یه سر بزن
به امید دیدار
خدا نگه دار
سلام.با موضوع یک فیلم منتظر نظرتم دوست من
سلام شعر محشر بود حرف نداشت. حد اقل من خودم دیوونه این نوع شعرم
کاش شاعرش رو هم مینوشتید
سبک شعر و انتخاب کلمات به سهراب می خوره مثلا میگه:
لب من روی لبت می رقصید
دست من دست تو را می نوشید
ولی فکر نکنم شعر سهراب باشه!!!!
ممنون میشم شاعرش رو بدونم