مرغ کوچک دلم
در قفس تنگ و بی احساس یادت اسیر می شود
دلتنگ می شوم برای دستی نوازشگر
برای آن دستی که روزی نوازش می کند
و دگر روز تیزی چاقو را بر گلویت می فشارد ...