باد را در آغوش می فشارم
و معصومیت قاصدک را می بویم
تا شاید عطر پیراهن تو را به همراه داشته باشند
از هر کبوتری که از فراز بام خانه مان می گذرد می پرسم
سلامی برای من نداری ؟
....
باد از آغوشم می گریزد و
قاصدک را از مشتم می رباید
کبوتر بی خیال می گذرد
و من
در کوچه باغ تنهاییم چشم به راهت می مانم ...
سلام
شعر قشنگ و پر احساسی بود
ممنون که سر زدی
پیش پای شما آپ شدم
باز هم وقت شد سر بزن
خودت و قلم زیبایت را به خدا می سپارم
به امید دیدار
سلام . وبلاگ زیبایی دارین .به من هم سر بزنید . ممنونم . با تبادل لینک موافقید ?
سلام دوست خوبم . خیلی از شما ممنونم که به من سر زدین و من رو لینک کردین . من هم شما رو لینک کردم . باز هم به من سر بزنید . با سپاس از شما
سلام
خوبید؟
فوق العاده بود
خیلی عالی
اتفاقی اومدم اینجا و مجذوب نوشته هاتون شدم
اگر افتخار میدید تبادل لینک داشته باشیم
خبرم کنید
ممنون
شاد باشید
بازم سلام
خوستم بگم یه سری به ما بزن!