این رو ۱۵ فروردین نوشتم اما ... فکر کردم لازم نیست که تو وبلاگم نمایش بدم . مثل خیلی از پست های دیگه ام که تو لیست یادداشت های چرکنویس سالهاست دارن خاک می خورن . چون فقط مال من بودن و مال اون.
به یاد روز آشنایی ...
به یاد یک قرار عاشقانه که هرگز به دیدار نیانجامید ...
یادت هست امروز را ؟
روز اولین نگاه ... سرآغاز عشقی که گمان می رفت جاودانه باشد ...
پای در خیابان بی انتهای رویاها می گذارم .
دیوار ها بوی بهار می دهند
اما بوی آشنای پیراهنت ...نه
گیج مستی عطر اقاقی
ساعت از ۸ هم می گذرد
نمی دانم چرا ... جای گریه ... اینبار می خندم!!!